در گذر روزهای من

ساخت وبلاگ
امدم خونه خواهرم بلند شدم کتم رو دربیارمخواهرزادم برگشته به خواهرم میگه آزفنداک دایی چقدر دراز هستبرگشتم میگم دراز چیه دایی جان مادرش هم اینور زده زیر خنده هارهار میخندهمیگم بله دیگه بچه خودتونهخواهرم میگه ساعت 16 قرار خواستگاری داریم میگه اگه گفتن سن داداشت زیاده میگم واسه یکی دیگه امدیم یعنی واسه من میگم اره اگه گفتن سن منم زیاده از من کوچیکتر هم هست بگین واسه اون امدیناخه خواهر من این چه وضعشهبهش میگم در حال کم نیارید بگید هر سنی بگید داریم در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 79 تاريخ : شنبه 29 بهمن 1401 ساعت: 20:41

امروز تو تو واحد اشتغال و خود کفایی یه دختری امده بود واحد ،با مسئول داشت در مورد کلاس ناخن کاری حرف میزد دختره میگفت تو تهران دانشجو و این ترمه نرفته تا کلاس ناخن کاری بره و مدرک بگیره بعد اتمام حرف هاشون مسئول خود کفایی یهو پرسید رشته دانشگاهیت چیه حالادختره : باستان شناسی مسئول :این چه رشتیه اخه درس میخونی دختر :شما چرا دیگه اخه مسئول :همه جا رو باستان شناسی کردن دیگه جایی نمونده که تو بیای باستان شناسی کنی دختر : نه خیلی جا ها هست مسئول : پس درس بخون بیا کار و پیدا کردن از شما فروختن از ما من میخواستم یه چیزی بگم منصرف شدم بگم که اقا یعنی چی رشته مورد علاقش رو داره میخونه ایشون مثل پسر شما پزشکی دوست نداره در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 79 تاريخ : شنبه 29 بهمن 1401 ساعت: 20:41

چند روز پیش که داشتم از سرکار بعد 5 روز میرفتم خونه

همون دم در به بغل باز مادر روبه رو شدم چند دقیقه همو بغل کردیم

اه چه رامشی خدای من

نمیدونم چه دلیلی داشت واسه بغل کردنم جلو همه که همه شوکه شدن

شایدم به یه بغل کردن نیاز داشت

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 74 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 5:44

نمیدونم چرا این 15 روز هی دارم بد میارم

اخه من چه کردم که خودم خبر ندادم

اون از ریزش پله

اون از تصادف دیروزم که زدم ماشین داداشمو داغون کردم

از همه بدتر اینکه میگن از گزینش قبول نشدم انگار یه سطل اب یخ ریختن رو سرم

ذهنم داره سوت میکشه سوت

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 86 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 9:31

مادر باز میخواد

لذتی که تو خوردن سیب زمینی سرخ شده و پاستیل و خوراکی های این بچه کوچیک ها هست تو هیچ چیزی نیست

بخصوص سیب زمینی که تموم میشه بشقاب رو میدی دستش میگی برو دوباره بگیر بیار در گذر روزهای من...

ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 78 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 9:31

یک هفته تموم شد و خبری از نتیجه مصاحبه نیست خوب اقا قبول نشدیم حداقل زنگ بزنین بگین اقا از مصاحبه قبول نشدید

بلاخره ما رو از این انتظار لعنتی بیرون بیارین

سخته هر روز رو تا وقت اداری هی منتظر زنگ گوشیت باشی

در گذر روزهای من...
ما را در سایت در گذر روزهای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hn71o بازدید : 73 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 9:31